يكشنبه ۲۸ خرداد ۹۶
روزنامه ایران: زن جوانی که شبانه و هنگام رفتن به خانه توسط یک
راننده شیطان صفت ربوده شده و به بیابانهای جنوب تهران کشانده شده و مورد
تعرض قرار گرفته بود، پس از رهایی از چنگ این رباینده، در بیابان به دو
سرنشین یک خودروی سواری پناه برد و با گریه و التماس از آنها خواست نجاتش
دهند و او را به روشنیهای شهر برسانند اما این دو شیطان صفت هم بیتوجه به
چشمان گریان و التماسهایش، او را به یک گاوداری کشاندند و پس از تعرض در
بیابان تاریک رهایش کردند.
نیمههای شب
بود که زن نیمه جان، وحشتزده خود را به مأموران پلیس رساند و از دو ماجرای
هولناک واسارت دردام چند کفتار پرده برداشت:« شبانه بعد از پایان کارم در
تهران به میدان آزادی رفتم تا از آنجا به خانهام در شهریار بروم. همان
موقع راننده خودروی پرایدی جلوی پایم نگه داشت و از آنجا که یک مسافر داشت،
ازشدت خستگی و به خاطر زود رسیدن اعتماد کردم و سوار شدم. اما بعد از طی
مسافتی مسافرش پیاده شد و راننده پراید به سرعت تغییر مسیر داد و رو به
بیابان رفت.
در بین راه هر چه التماس کردم و از او
خواستم نگه دارد تا پیاده شوم ولی توجهی نکرد. تا اینکه بعد از طی یک مسیر
در جادهای خلوت و خاکی نگه داشت و پس از تعرض شیطانی، پول، مقداری طلا و
وسایل با ارزشی که به همراه داشتم را سرقت کرد و بعد هم در بیابان رهایم
کرد و گریخت. بعد از این ماجرای هولناک، با چشمانی اشکبار و پای پیاده،
خودم را به جادهای خلوت رساندم تا با کمک رانندههای عبوری خودم را به شهر
برسانم که چند دقیقه بعد یک خودرو پژو پرشیا مقابلم توقف کرد.
ماشین
دو سرنشین داشت که با دیدن آنها به گریه افتادم وپس ازشرح اتفاقی که برایم
افتاده بود با التماس از آنها خواستم کمکم کنند. آنها هم مرا سوار کردند
اما به جای آنکه به سمت شهر برویم به سمت یک دامداری حرکت کردند. همان موقع
به التماس افتادم و از آنها خواستم به من رحم کنند. اما آن ناجوانمردان هم
بدون توجه به التماسهایم مرا به دامداری کشاندند و بیرحمانه آزار و
اذیتام کردند. حتی یکی از آنها که سیامک نام داشت وقتی مقاومت مرا دید
خواست خفهام کند که همدستش مرا از دست او نجات داد. بعد از آن مرا در
بیابان و در تاریکی شب رها کرده و متواری شدند.تا اینکه بالاخره با کمک یک
راننده جوانمرد به کلانتری رسیدم.»
در جستجوی مردان دیوسیرت